اسماعيلِ زمان (2)
 
_فرزندم در خواب ديدم که تو را قرباني مي کنم. مي خواستم نظر تو را در اين باره بدانم.
 
 
    
 
_بي خيال بابا! احتمالا به خاطر دو تيکه پيتزاي اضافه اي بوده که ديشب بيش تر از هميشه خوردي.
       + نوشته شده در شنبه ۷ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۲۴ ب.ظ توسط 
        | 
       
   
 اینجا مکان دغدغه های یک مادر است که هنوز خودش با کودکی اش اخت است و حتی گاهی کودک تر از کودکش عمل می کند.
	  اینجا مکان دغدغه های یک مادر است که هنوز خودش با کودکی اش اخت است و حتی گاهی کودک تر از کودکش عمل می کند.