آقاجونم! تو رو با زبوني مي خونم که گناهاش لالش کردن

خدا جون! با اون دلي رازمو به تو مي گم که اشتباهاش نابودش کردن

در حالي صدات مي کنم اي خدا که هم ترسان و لرزانم  و هم مشتاق و  اميدوار.

مولا جونم! وقتي به گناهام نيگا مي کنم، مي ترسم و وقتي به لطفت نيگا مي کنم، طمع مي کنم

اگه ببخشي منو چه دلرحم خوبي هستي و اگه تنبيه ام کني مي دونم که ظلم نکردي.

خداجون! اوني که باعث مي شه با اينکه مطابق ميلت عمل نمي کنم باز تو درخواستام اين قدر پررو باشم، بزرگي و بخششته و پس اندازم تو سختي ها، با اينکه اين قدر بي شرمم، مهربوني و کرمته.

و اميدوارم که از بين آرزوهام چيزي سوا نکني و همه رو درهم برآورده کني! پس اميدمو انجام بده!  و دعامو بشنو. اي بهترين کسي که دعاخونا صداش مي کنن و اي بزرگترين کسي که اميدوارا بهش اميد دارن.

آقا جونم! آرزوهام بزرگن و کارام خرابن. پس به اندازه آرزوم از بخشش ات به من هديه بده و منو با بدترين کارم سين جين نکن. برا اينکه کرمت از تنبيه گنه کارا بزرگتره و صبرت از مکافات مقصرا بيشتر.

و من اي آقاي من يکي ام که به خوبي تو پناهنده شده ام و از دست تو به آغوش تو فرار کرده ام. مي خوام همونطور که قول داده بودي، از يکي پرده پوشي کني که نمي تونه درباره تو بد فکر کنه.