آخه من کجا خوبي ها رو بگردم خدا جون؟ وقتي که هيچ جا جز پيش خودت پيدا نمي شه و از کجا راه نجاتي پيدا کنم وقتي که جز با کمک تو پيدا نمي شه. نه اوني که خوبه، از کمکت بي نيازه و نه اوني که بده و گستاخي مي کنه و به فکر رضايتت نيست، از دايره قدرت تو خارجه.

خدا جون! خدا جون! خدا جون! خدا جون! خدا جون! خدا جون! خدا جون! خدا جون! (بايد اونقدر بگي که نَفَست کم بياره!)  تو باعث شدي بشناسمت، تو منو به سمت خودت راهنمايي ام کردي و تو برام دعوتنامه فرستادي. اگه کمکم نمي کردي  هرگز نمي دونستم که کي هستي.

چه خوبه اون خدايي که وقتي صداش مي کنم، جوابمو مي ده، با اين که وقتي صدام مي کنه تنبلي مي کنم.

چه خوبه اون خدايي که وقتي ازش چيزي مي خوام بهم مي ده، با اينکه وقتي ازم قرض مي خواد بخيلي مي کنم.

چه خوبه اون خدايي که که هر وقت خواسته اي دارم، صداش مي کنم و هر وقت رازي دارم بدون واسطه باهاش خلوت مي کنم و اون حاجتمو مي ده.

چه خوبه اون خدايي که جز به درگاه اون دعا نمي کنم، که اگه مي کردم هرگز جوابي نمي گرفتم.

چه خوبه اون خدايي که به جز اون به کسي اميد ندارم که اگه داشتم نااميدم مي کردند.

چه خوبه اون خدايي که بزرگي کرده و منو آقاي خودم کرده که اگه به مردم سپرده بودم خوارم کرده بودند.

چه خوبه اون خدايي که با من دوست مي شه در حاليکه نيازي به من نداره.

چه خوبه اون خدايي که با من صبوري ميکنه، انگار که هيچ گناهي نکردم.

پس خداي من برام بهترينه و برا تعريفاي من شايسته ترين.

خدا جون! راه هر آرزويي به در خونه تو مي رسه و چشمه هر اميدي به تو برمي گرده. هر کي اميدش به توئه آزاده که از فضل تو کمک بخواد و درهاي دعات بازه به روي اونايي که فرياد راه گلوشونو بسته.

و مي دونم که تو جواب اميدوار رو مي دي و به داد گرفتارا مي رسي و راستي راستي مي دونم که در عوض اين پناهندگي من به رضايت و بخشش ات، تو نمي ذاري که بخيلا سد راهم بشن و گره از اون حاجتايي که دست خودخواه‌جماعت دارم، باز مي کني.